black flower(p,119)

black flower(p,119)

عالی بود.

شین یانگ: آقای کیم از غذا لذت بردید؟

شین یانگ هم که مثل تهیونگ بشقابش رو تمیز کرده بود، پرسید.

تهیونگ: بله ممنونم همه چیز خوب بود.

تهیونگ با لحن ملایمی گفت و شین یانگ با رضایت سر تکون داد.

آشپزی که تازه استخدام کرده بود دست پخت قابل قبولی داشت و این شین یانگ رو تا حدودی از کارش راضی می کرد.

سوهیون: من دیگه سیر شدم.

سوهیون با بی حوصلگی گفت و چاپستیکاش رو تو بشقاب دستخورده ی مقابلش رها کرد.

سوهیون هنوز از پشت میز بلند نشده بود که با چشم غره ی ناراضی پدرش که تو خودش همون تهدیدای تکراری یعنی سوختن کارتای
اعتباریش و گرفت سوئیچ موتور نازنینش رو به رو شد..


شین یانگ: بشین پسرم...

شین یانگ با لحن قاطعی به سوهیون گفت و سوهیون صورتش رو جمع کرد .

نفس عمیقی کشید و از جاش تکون نخورد.

شین یانگ: آقای کیم؟

شین یانگ امگای که هنوز درگیر مزه کردن شامپینش بود رو صدا زد و توجه ش رو به خودش جلب کرد.

تهیونگ: بله آقای هان؟

شین یانگ: می تونم ازتون یه خواهشی کنم؟

شین یانگ پرسید و تهیونگ جامی که دیگه خالیش کرده بود رو رو میز گذاشت.

تهیونگ: البته چه کمکی می تونم بکنم؟

شین یانگ: سوهیون ماه دیگه امتحان ریاضی داره.... میشه لطفا تا وقتی امتحانش رو بده با شما زندگی کنه؟

شین یانگ با اینکه تردید داشت گفت
و چشم های تهیونگ و سوهیون درشت شد.
دیدگاه ها (۲)

black flower(p,120)

black flower(p,121)

black flower(p,118)

black flower(p,117)

black flower(p,282)

black flower(p,272)

black flower(p,228)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط